خودآموز "چگونه جهنمی شویم؟" (مهندسی معکوس از "عمل" به "عقیده")
نشست (کالبد شکافی "آرمانفروشی") _ ۱۳۹۶
بسمالله الرحمن الرحیم
قرآن میفرماید بعضی از کسانی که دچار انحرافات فکری و سیاسی میشوند و با جبهه حق درگیر میشوند اینها مشکل اعتقادی و نظری لزوماً ندارند اتفاقاً وقتی از آنها میپرسی اصول عقاید و فروع و احکام و آیه و قرآن و حدیث همه چیز بلد هستند منتهی منافعشان یک جاهایی به خطر میافتد بین منافع و عقاید طرف منافعشان را میگیرند و آن عقاید صحیح را زیر پا میگذارند بعد خداوند میفرماید بخاطر این کار، مجازاتشان این است که آخرش همینها خودشان صریحاً به لحاظ اعتقادی هم برمیگردند یعنی اول ما شعار حق میدهیم و بخاطر منافعمان عمل باطل میکنیم. کینه، قدرتطلبی، شهوت، ثروت، مقام. عقایدمان درست است هرچه سؤال اعتقادی از ما میکنند درست جواب میدهیم حتی از دین دفاع میکنیم در تریبونها و این طرف و آن طرف آی مردم دین و اسلام خوب است! ولی سرِ هر دوراهی و سهراهی که میرسیم مدام این انتخابها خلاف این عقاید و حرفهایی که میگوییم هست طبق منافعمان است. قرآن میفرماید که مجازات شما در دنیا این است که خداوند بدیها و کثافتکاریهایی که میکنید روی خودتان تلمبار میکند همه اینها روی خودتان میریزد و بعد ظاهر را هم حفظ نخواهید کرد بعد در ظاهر هم خودتان شروع میکنید علیه دین و قرآن حرف میزنید. همه ما در خطر هستیم. «فی قلوبهم مرض» یعنی بیماری اخلاقی دارید بیماری معنوی و روحی دارید. مثلاً قرآن به زنان میفرماید وقتی صحبت میکنید صدایتان را نازک نکنید مردانی که با شما صحبت میکنند همه سالم نیستند «فی قلوبهم مرض» بعضی از مردها هستند که انحراف جنسی دارند صدای زن را به قصد و غرض گوش میکنند مدام میخواهد صحبت کند و... بعضی از اینها «فی قلوبهم مرض». نه این که قصد داشته باشد وسطهایش قصد پیدا میشود! یعنی به لحاظ اخلاقی ضعیف هستند و به لحاظ غرائز جنسی نمیتوانند کنترل کنند. مثل یکی از آقایان زمان امام(ره) گفته بود تلویزیون یک فیلمی پخش میکند که یک خانمی در آن هست که آرایش میکند وقتی من این را میبینم من با این سنم گاهی تحریک میشوم امام گفته بود فیلم را بیاورید ببینم چیست؟ بعد که فیلم را دیده بود پیغام داده بود که به ایشان بگویید یک مقدار بیشتر تهذیب نفس بفرمایند! چون این خانم با این تصویر و این صدا چیز معمولی بود مشکل در خود شماست! حالا که البته دیگر کاری ندارند! قشنگ جلوی دوربینها معاشقه میکنند! این را بدانید بخشی از کسانی که بعد از اتفاقات زمان پیغمبر بخشیاش سازماندهی شده یا نفاق سیاسی یا نفاق اعتقادی بود بعضیها هم نفاق اعتقادی نبود سیاسی بود. بعضیها سازمانهایی بودند که نفاق به معنی اخص داشتند یعنی واقعاً خدا و پیغمبر را قبول نداشتند حالا بعد از عاشورا از دهانش در رفت گفت وقتی سر سیدالشهداء(ع) را آوردند گفت نه وحیای نازل شده نه خبری است «ولا وحیٌ نزل» وحیی نازل نشده این حرفها چیه! این آمد از طرف خدا حرف زد و کلاه همه را برداشت. یا وقتی صدای اذان آمد معاویه به بغلیاش گفت از زرنگبازیهای این آدم (یعنی پیامبر) خوشم میآید! گفت عرب آدم به این زرنگی ندیده، یک کاری کرد که اسمش را کنار اسم خدا میآورند! همه جا شهادت به توحید خدا و او میدهند. اسمش را کنار اسم خدا میآورند! اینها بعداً هم اگر گفتند اسلام و خلیفه اسلام، منظورشان سلطه اشراف عرب بر کل جهان و بر کل جهان بود. الآن هم که اینها میگویند در صحبتهایشان میگویند نبیّ عربی! یعنی به نژاد او کار دارند نه به دین او. ما نفاق به معنی خاص اعتقادی بین مسلمین داشتیم منافقانی که میخواستند پیامبر را ترور کنند، آیه نازل شد جبرئیل آمد خبر داد نفاق سازماندهی نشده اعتقادی داشتیم سازمان شده اعتقادی بود، نفاق سیاسی سازماندهی شده بود نفاق سیاسی سازماندهی نشده هم بود. نفاق اخلاقی ایمانی هم بود که کسانی بودند که مشکل نظری با پیامبر نداشتند یعنی حرف پیامبر و قرآن را رد نمیکردند حتی حمایت هم میکردند تکرار هم میکردند اما دنبال شهوت، قدرت، ریاست، کینه، جاهطلبی، همین مرضهای نفسانی که ما هم داریم اینها بر آنها غلبه میکرد به زبان نمیگفتند بعد که مدام تکرار میکردند کمکم به زبان هم گفتند و میگفتند! همین اشخاصی که الآن در آمریکا و انگلیس هستند اینها 20 سال پیش در ایران عرفان میگفتند تفسیر نهجالبلاغه میگفتند، تفسیر قرآن میگفتند بعد خلاف همینها عمل میکردند و ترویج میکردند که جاهطلبی و... یک نفاق هم این است. بعد خداوند کاری کرد که رسماً به زبان آوردند یعنی سالهاست که یکیشان میگوید این قرآن کلام خدا نیست منتهی آن را عرفانیاش میکنیم! یکیشان از همجنسبازان مقاله مینویسد و دفاع میکند که اینها حقوق بشر است خودش میگوید که همجنسباز نیست ولی همجنسبازان را دوست دارد و از حقوق آنها دفاع میکند! خب تو از کجا به کجا رسیدی؟! بعضی از اینها که الآن خبیثترین ضد انقلابها شدند در 20- 25 سال پیش، طرف یکی از مسئولین جمهوری اسلامی بوده، در سپاه بوده، در اطلاعات بوده، خب بگوییم اینها از اول منافق بودند؟ یا این نفاق اخلاقی و اعتقادی و شخصیتی بود و این سرپوش گذاشتند و بعد در مسیر خودشان را کمکم نشان دادند بعد شروع کردند علیه اصل قرآن مقاله نوشتند یک بخشی از نفاقها هم اینطوری بوده است! من نمیتوانم بگویم آن موقع دروغ میگفته و کل آنها بازی بوده! نمیتوانم این را باور کنم چون آدم خیلی باید بازیگر باشد که 7- 8 سال نقش بازی کند و هیچ کدام از رفقا و هممباحثهایهایش و استاد و همحجرهاش هم نفهمند که دارد نقش بازی میکند من فکر نمیکنم این از اول نقش بازی میکرد. این بنیانهای روحی، بیتقواییها، نفسانیتها، اینها میآید تا یک مدتی روی آن سرپوش میگذارید ادا و اصولهای مذهبی و سخنرانیهای دینی و مقاله مذهبی و بعد از یک مدت کثافتکاری راه میافتد بعد این شکاف را تا چه زمانی میتوانید تحمل کنید؟ بعد عملتان... اول ایمان باعث عملتان میشد گاهی هم عمل منشأ یک ایمان غلط یا درست میشود. آقای شهید بهشتی(ره) یک حرف قشنگی میزد میگفت ایمان مقدم است یا عمل؟ میگفت هر دو. میگفتند یعنی چه هر دو؟ میگفت اول باید ایمان 1 و اعتقادات 1 باید باشد تا عمل 1 متولد بشود. وقتی به ایمان 1 عمل کردید حالا خود این عمل 1 باعث ارتقاء ایمان و تقوایتان میشود منجر به ایمان 2 میشود. بعد که به ایمان 2 عمل کنی عمل 2 میآید. بعد عمل 2 باعث میشود ایمان 3 متولد بشود یعنی ایمان عمل میآورد و عمل ایمان میآورد. و این عین روایات است که «العلم والعمل مقرونان» ما چون بعضی از وقتها یک نفاق هست که ایمان نداریم و به ایمان تظاهر میکنیم خب این نفاق مشروع است یک نفاق دیگر هست که واقعاً ایمان داریم «الذین فی قلوبهم مرض» بعضیها از کسانی که ایستادند مشکل نظری نداشتند مرض داشتند! همه چیز را میدانستند. بعضیها اینطوری بودند. «فی قلوبهم مرض» منافق به معنای خاص هم نبودند واقعاً آن موقع مؤمن بودند ولی این مرضها بود خودشان را و خودمان را وقتی اصلاح نکنیم ببین یک مرتبه آب میبینیم خودمان را نشان میدهیم. بین ماها هستند که تا آب ندیدیم شناگر ماهری نیستیم شنا نمیکنیم ولی تا آب ببینیم ماهرترین شناگر هستیم. اختلاس نکردیم چون امکان اختلاس نداشتیم اگر امکان اختلاس آمد بعد ببینید چند نفر از همین حضّار خود ماها چند نفرمان اختلاس میکنیم و چند نفرمان نمیکنیم فرصت آن باید پیش بیاید. «فی قلوبهم مرض» قرآن میگوید این بیماری را دارند خودش را نشان نمیدهد میماند بعد در یک لحظههایی خاصی که باید انتخاب درست و تصمیم درست را بگیرند نمیگیرند یا مردد میشوند. حسین و یزید است، میآیی؟ میگویند حالا بگذارید ببینم! یا میرود آن طرف، کسانی که توی نیروهای یزید رفتند توضیح مذهبی داشتند و هر کدامشان را کنار میکشیدی که چرا این کار را کردی مطمئن باشید برایتان یک آیه و حدیث و فتوایی چیزی میگفت چون این حکومت قانونی را میخواهد براندازی کند. یکیشان میگفت که من یکی چه کارهام؟ آیا تکلیف مثلاً بمالایطاق نیست؟ من یک نفر میتوانم مسئله را عوض کنم؟ حالا من رفتم توی کربلا جزو سیاهی لشکر بودم بهم گفتند تیر بینداز الکی تیر انداختم واقعا نزدم که به اهل بیت پیامبر بخورد. بعد در زیارت میگوید که نفرین و نفرت و لعنت بر کسانی که اسب آنها را زین کردند و لگام اسبشان را محکم کردند. نفرین و لعنت بر شما. «لعنتالله الذین الجمت و اسرجت و...» گفتند که ما نمیخواهیم امام حسین را بکشیم! حالا یک زین است بیا این هم زین. یا امام صادق(ع) میفرماید حتی کسانی که لیقه برای این خطاطیهاست، امام صادق فرمودند حتی آن کسی که در دوات اینها لیقه میریزد درست لیقه درست میکند که توی دوات بریزند که وقتی قلم و نیشان را میزند بردارد و یک چیزی حکم حکومتی بنویسد. فرمودند حتی آن هم در این ظلمشان شریک است بعد تو میگویی که من همینطوری به کربلا آمدم، قصدی نداشتم و به حضرت عباس هیچ تیری به حضرت عباس نزدم! یک تیر هم به سمت امام حسین نزدم! مردک تو آمدی. چنان که امام حسین(ع) از یک کسی خواستند گفتند به ما ملحق میشوی؟ گفت آقا ما ارادت داریم واقعاً دوستتان داریم بعد هم پرسید محاسنتان را رنگ کردید چقدر قشنگ شده! امام حسین فرمودند بله رنگ کردم، میآیی؟ گفت نه به جدتان قسم ارادتمان که باقی است خودتان میدانید ما ارادت داریم و همیشه ذکر و خیر شما هست! ولی خودم معذورم و بدهی هم دارم طلبکارها باشند بد است! باید بروم این چک و سفتهها را پاس کنم! بعد هم یک اسبی دارم که سریعترین اسب است و یک شمشیری که به هرچی میخورد آن را نصف میکند این دوتا تقدیم شما. سیدالشهداء(ع) فرمودند که «اصبت» و شمشیرت را نخواستیم تو را خواستیم برای نجات خودت. و اینک که به ما ملحق نمیشوی هرچه سریعتر کربلا را ترک کن که فردا در چنین ساعاتی به خدا سوگند هرکس صدای ما را بشنود و به ما ملحق نشود با سر به جهنم خواهد رفت. مرضها و هوسها و خودخواهیهایی هست، من که تصدیق میکنم انواع این مرضهای اخلاقی و نفسانی در من هست. میفهمم که اگر در یک شرایطی مجبور به یک انتخاب قطعی بشوم که بین اجرای یک حق گیر بیفتم خودم را در خطر میبینم من راجع به خودم یک چنین دیدگاهی دارم و پیش شما دارم به عنوان یک کشیش اعتراف میکنم که این را دارم و شما هم بعداً بروید پیش یک کشیش دیگر اعتراف کنید!
خیلی از اتفاقاتی که در صدر اسلام افتاد روی این مرضها بود، نفاق اخلاقی بود شاید لزوماً نفاق اعتقادی نبود، شرک اخلاقی بود، قرآن میفرماید که اگر خودتان را قوی نکنید و جلوی خودخواهیهایمان را نگیریم در یک لحظات خاصی بالاخره ایمان را از ما خواهد گرفت! یک جایی کافر میشویم مؤمن از دنیا نمیرویم. قرآن این وعده را داده صریح میفرماید این قدر در دنیا آزمایش پشت آزمایشتان خواهیم کرد تا روشن شود که چه کسی راست میگوید و چه کسی راست نمیگوید؟ صادق و غیر صادق مجزا بشوند. قرآن میفرماید هیچ کدام از شماها را بدون امتحانات مکرر از این عالم نمیبریم. اینقدر برای شما مسئله ایجاد میشود تا خودتان را نشان بدهید نمیتوانید مؤمن از دنیا بروید، کافر یا مشرک از دنیا میروید. امام(ره) یک وقت نقل میکرد یک بازاری بسیار متدین خوشنام شهر بود موقعی که داشت از دنیا میرفت در حین احتضار، یک عالِم بالای سرش بود میگفت چرا خدا دارد من را میبرد؟ من یک عمر زحمت کشیدم اموال و آبرو و بچه و عروس و داماد حالا میخواستم بنشینم استراحت کنم لذت ببرم چرا دارد من را میبرد؟ میگفت آخرین جملههایی که گفت اعتراض به خدا بود و رفت. این همین آیه است که میفرماید: «ثُمَّ کَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوأَىٰ أَنْ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَکَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِئُونَ» (روم/ 10)؛ ته کار کسانی که بد کردند حرفهای خوب و عقاید خوب دارند اما بد عمل میکنند و بعد زندگی میکنند عاقبت و تهش، دستاورد و نصیبشان بد خواهد شد نمیگوید اینها مشکل اعتقادی دارند بلکه میگوید مشکل عملی دارند، به لحاظ اخلاقی و عملی خودمان را اصلاح نمیکنیم ولی قیافه مذهبی و حرفها کاملاً مذهبی، بعد أن کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ، تهش همین آدمهای ظاهراً مذهبی تهش کَذَّبُوا بِآیَاتِ صریحاً آیات خداوند را انکار میکنند میگویند دروغ است. آیه برایش میخوانی میگوید دروغ است. وَکَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِئُونَ، و شروع به مسخره کردن قرآن و حدیث میکنند. قرآن میفرماید اول گناه میکنید مدام ظلم میکنید میفهمید وظیفهتان چیست راه درست چیست ولی راه خلاف آن را میروید و حرفهای مذهبی میزنید عاقبتتان این میشود که آخرهایش صریحاً شروع میکنید خودتان هم این حرفها خدا و قیامت را دروغ میدانید و هم مسخره میکنید. حالا بفهمید راز بعضی از کسانی که دهه 60 یک چیزهایی میگفتند دهه 90 درست ضد آن را میگویند. مشکل تئوریک ندارند پاسخ به سؤالات هرچه از آنها میپرسیدی جواب بلد بودند. چطوری میشود که این حرفها را میزنند؟ برای قدرت! برای رأی! برای مقام! برای خوشنامی! برای این که برایشان کف بزنند! برای این که از بعضیها انتقام بگیرند! خودشان وجاهت پیدا کنند. جنگ، شهدا، این شعارها همه زیر سؤال برود خب برود من زیر سؤال نروم! آیه دیگر، میبینید که نسبت به پول چطوری هستند؟ چون بعضیها هستند حاضرند همه مستحبات را انجام بدهند، انفاق نمیکنند، پول به جانشان بسته است، وجوه شرعی نمیدهد، انفاق واجب سخت میکند، انفاق مستحب اصلاً نمیکند. وقتی پولی را به یک خانواده فقیر و یک گرفتاری و یا خرج یک کار فرهنگی یک چیزی که از توی جیبت میرود و به جیب دیگران میرود و به رشد مادی و معنوی دیگران اضافه میکند فکر میکند پولش از دست رفت آتش میگیرد، ولی هرچه که خرج میکند خودش میخورد این را کیف میکند در حالی که در روایت میفرماید پولی که خودتان مصرف میکنید فانی است آن چیزی که برای خدا خرج میکنید و به دیگران میدهید باقی است، چون آن برای خداست «و هوالباق» آن باقی است، هرچه به خدا وصل بشود ابدی است هرچه برای خودت، بدنت و منافع دنیویات باشد با دنیا تمام میشود. لذا میفرماید مؤمن کسی است که پولی را که میدهد احساس کند این گیر من آمد، آن چیزی که خودت خرج میکنی موقت است، یا یک چیزی میخری و میخوری بعد هم میروی دستشویی تمام! مصرف میکنی تمام میشود، چیزی نمیماند، خود این بدن نمیماند چه برسد به آن چیزی که خرجش میکنی. آن چیزی که به روحتان وصل است آن میماند. ببینید قرآن چه میفرماید: «فَأَعْقَبَهُمْ نِفَاقًا فِی قُلُوبِهِمْ إِلَىٰ یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِمَا أَخْلَفُوا اللَّهَ مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا کَانُوا یَکْذِبُونَ» (توبه/ 77)؛ خداوند در دلشان نفاق کاشت اجازه داد نفاق وارد بشود یعنی تا آخر در دنیا از دو شخصیتی رنج ببرند! همه جا مجبور باشند فیلم بازی کنند. منافق مدام دارد نقش بازی میکند. میگوید من الآن اینجا بروم من را اینجا به چه عنوانی میشناسند؟ اینها فکر میکنند من یک آدم خیلی مؤمن هستم. بعد توی یک جمع دیگری میرود میگوید اینها به چشم روشنفکر به من نگاه میکنند! در پولدارها میخواهد به پولداری تظاهر کند. در فقرا تظاهر میکند که ما هیچی نداریم یک حساب باز میکنم فقرا به حساب من پول بریزند. در عالِم عالِمنمایی، در جُهّال جاهلنمایی. شخصیتی ندارند. اصلاً بزرگترین جهنّم همین است این جهنّم از دنیا شروع شده است. تکلیفت با خودت روشن نیست، اینجا میروم به من استاد میگویند استادبازی درمیآوری، عقاید استاد بودن. فلان کجا فلان. جهنم نفاق از توی دنیا شروع میشود. خداوند میفرماید که نفاقی در قلبهایشان میاندازیم إِلَىٰ یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ تا وقت ملاقات با خداوند برسد. تا آن لحظهای که به دیدار خدا میروند این نفاق در وجود اینها نهادینه میشود. حالا بگو چرا؟ بخاطر اعتقادات غلط نیست بخاطر اعمال فاسد است. بِمَا أَخْلَفُوا اللَّهَ مَا وَعَدُوهُ، چون وعدهای به خداوند دادند ولی تخلّف و خیانت کردند. با خداوند عهدی بستند عهد مسلمانی، خلاف آن عمل کردند. رسید به یک جایی که میدانست حق این طرف است ولی از این طرف رفت. خداوند میفرماید چون با من پیمانشکنی کردی نفاق ابدی را به تو هدیه میدهم! تا آخر عمر تا وقتی که به محضر من میآیید منافقانه زندگی کنید، دوچهره و چندشخصیتی باش، تا آخر عذاب بکشی. چون آمدی کلاه من را برداری و اگر قرار به نقشهکشی باشد خداوند فرمود من رئیس نقشهکشها هستم «وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ» (آل عمران/ 54)؛ من رئیس نقشهکشها هستم سر شوخی را با من باز نکنید خداوند میفرماید سربهسر من نگذارید با من شوخی نکنید! به من دروغ نگویید. با من بازی درنیاورید. قرآن میفرماید: «یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ ما یَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ» (بقره/ 9)؛ کسانی که میخواهند با خدا بازی کنند میخواهند کلاه خدا را بردارند، بعد میفرماید: ما یَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ، داری کلاه خودت را برمیداری، خدا اصلاً کلاه ندارد که بخواهی کلاه او را برداری! قرآن میفرماید هر وقت خواستید کلاه خدا را بردارید بدانید شروع کردید به فریب و کلاهبرداری از خودتان. قرآن میفرماید کسی که خدا را فراموش کند خودش را فراموش کرده است، «سفه نفسه» نسیان نفس، من را فراموش کنی که به من صدمه نمیزنی، حذف خدا یعنی حذف خودت، یعنی حذف انسان، یعنی بیچاره کردن خودت. قطع رابطه تو با خدا یعنی حذف و نابودی تو نه نابودی خدا، نابود میشوی اگر رابطهات را با من قطع کنی، به من پشت کنی نابود میشوی، تو از بین میروی. جهنم خودکشی توست. جهنّم تجلّی خودکشی ماست. هیچ کس ما را جهنّم نمیبرد ما خودمان، خودمان را جهنم میبریم. هیچ کس ما را جهنم نمیبرد خودمان میرویم. حالا بعضیها گفتند هیچ کس جهنم نمیرود همه را به زور میبرند آن هم درست است به یک تعبیر جای دیگری. این آیه میفرماید چون سر تعهدتان با خدا نماندید و قرار بود انفاق بود حق فقرا بدهید ندادید من با شما چه میکنم؟ نفاق را بر شما حاکم میکنم تا وقتی که به ملاقات من میآید به منافق زیستن محکوم هستید. بعد میفرماید: «و بِما کانُوا یَکْذِبُونَ» (بقره/ 10).
حالا نکتهای که میخواهم عرض کنم این است بیشتر خیانتهای سیاسی هم که در طول تاریخ اسلام تا همین الآن شده است از صدر اسلام تا همین الآن، منشأ آن همین بوده است نه لزوماً نفاق کلامی و اعتقادی، همین نوع نفاق بوده است. «فی قلوبهم مرض»، «فی قلوبنا مرض». سر یک لجبازی، سر یک قدرتطلبی، سر یک قوم و خویش بازی، سر یک پول، سر یک انتخابات، سر یک زمین، سر یک شهوت، سر یک مسئلهای، یک مرتبه پیمانهای الهی را کنار میگذاریم. میفهمی باطل است ولی پای آن میایستی. بعد خداوند میفرماید عقایدت درست بود ولی عملت فاسد بود. ادامه که بدهی حالا کمکم عقایدت هم خراب میشود کمکم کافر نظری هم میشوی. کافر عملی بودی الآن تو مؤمن نظری بودی کافر عملی. یعنی فاسق بودی. هنوز کافر فقهی نیستی. فاسقی. اما کمکم کافر نظری و فقهی هم میشوی. یعنی کمکم کار به جایی میرسد که خودت میآیی آیه قرآن را مسخره میکنی. خودت توهین میکنی، خودت شروع میکنی مطلب گفتن و مطلب نوشتن علیه دین خدا. هرچه آبرو داری از امام و شهدا بوده، خودت شروع میکنی صریحاً علیه امام و شهدا حرف میزنی. قرآن میفرماید اینها نتیجه اعمالشان است. مشکل فکری نداشتند، خلاف فکر و عقیده عمل میکنید اینطوری میشود. حالا میخواهم توجه به معنی آن روایت بدهم که یعنی چه مرتد شدند؟ نه به این معنی که مردم بیدین شدن و خدا و پیامبر را قبول نداشتند؟ نفاق به این معنا، یکی نفاقهای سازماندهی شده و نشده سیاسی بود اعتقادی هم بود، کسانی هم منافق واقعی به معنای اعتقادی بودند اما خیلیها هم به این معنی «ثُمَّ کَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوأَىٰ أَنْ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَکَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِئُونَ» (روم/ 10)؛ اول قشنگ حرف میزدید خوب هم عمل میکردید بعد کمکم فاسد شدید شروع کردید رشوه، اختلاس، دزدی، بیناموسی، باز هم حرفهای مذهبی و دینی و شعارهای انقلابیات را ادامه دادی ولی درگیر فساد و گناه شدید بعد کمکم آن فساد و گناه و این شکاف دیگر ادامه پیدا نمیکند. کمکم آن ریش و حجاب و اینهایی که روی دستت مانده بود و اداهای مذهبی، آنها دیگر خودت را خلاص میکنی آنها را کنار میاندازی و شروع میکنی علناً اهانت کردن به ارزشها اسم آن را هم روشنفکری و تجدیدنظر و قرائت ما از این مسائل میگذاری! این قرائت مدرن است، بعد قرائتهای پست مدرن هم میآید. معاویه وصیت کرده بود وقتی مُردم چند تار مو از پیامبر(ص) نگه داشتم توی کفنم بگذارید اصلاً حاضر نیستم حتی از موی پیامبر جدا بشوم آنجا هم انشاءالله پیامبر به بالین من بیاید. خداوند در آیات مختلف مؤمنین را به دو دسته تقسیم میکند میفرماید یک کاری میکنم آنهایی که مریض هستید و میخواهید عمداً از مسیر بیرون بروید مدام برایش توجیه دینی و سیاسی و مذهبی و روشنفکری میآورید خداوند وعده دادم جلویتان را نمیگیرم وقتی لجبازی میکنید و میخواهید با من بیازی دربیاورید بروید! چرا یکی از اسماء و صفات الهی اضلال است؟ مگر در ماه مبارک رمضان در جوشن کبیر نمیخوانید که «یا هادی و یا مضلّ». مضلّ گمراه کننده. یعنی چه که خداوند هم هدایت کننده است و هم گمراه کننده؟ یعنی چه که خدا گمراه کننده است؟ یعنی دیگر هدایتت نمیکنم. یعنی خدا اویی است که هم هدایتت میکند و هم تو را وامیگذارد و دیگر هدایتت نمیکند. میفهمد داری از چه زمانی بازی درمیآوری. آن کس که دنبال هدایت است «هوالهادی». آن کسی که دنبال هدایت نیست ادا و اصول درمیآورد و تصمیم خودش را گرفته و دنبال دنیاست، خدا میفرماید آنجا «هو المضلّ» کمکت میکنم آن مسیری که میخواهی بروی برو، جلویت را هم نمیگیرم. مضلّ به این معنا، و الا خداوند که کسی را گمراه نمیکند. یعنی هدایتت نمیکنم! یعنی رهایت میکنم به هر قبرستانی که میخواهی بروی و توی هر لجنی میخواهی بروی بروی.
ببینید این آیات را دقت کنید. یک عده فکر میکنند مسائل صدر اسلام نبوده. چرا آقا بوده بد هم بوده، یک عده فکر میکنند چون بوده بد هم بوده پس کل مسلمین کافر و مرتد هستند. هیچ کدام از این دوتا نیست. آن نفاق سیاسی سازماندهی شده، آن کفر و نفاق و ارتداد که میگویند چه بود؟ نفاق سیاسی سازماندهی شده بود، نفاق سیاسی سازماندهی نشده بود، نفاق عقیدتی سازماندهی شده و سازماندهی نشده هم بود. اما آن کسی که اصل کار را انجام داد این فی قلوبهم مرض و این عمل نکردن به اعتقادات و عدم رعایت تقوای مکتبی و تقوای انقلابی و سیاسی بود. اگر همه به آنچه که میدانستند عمل میکردند یا حداقل مخالفت نمیکردند تاریخ اسلام طور دیگری نوشته میشد اتفاقات دیگری میافتاد. اگر این قضایای انقلاب و این مسائل تا الآن نبود خیلی از مسائل صدر اسلام را ما اصلاً نمیفهمیدیم ما اصلاً نمیفهمیدیم که چطوری میشود یک کسانی در چندین جنگ همرزم است بعد او که از دنیا میرود هزار کنیز و اسب و شتر و ویلا و... دارد علی(ع) وقتی از دنیا میرود امام حسن(ع) صبح بیست و یکم که امام علی(ع) شهید میشوند خطبهای دارند اینقدر زیباست. مردم دیشب دوباره مسیح به آسمان رفت. دیشب خلیفهای رفت که جیبش خالی بود. این سخنرانی امام حسن(ع) است مردم با امام حسن(ع) بیعت کردند حتی بیعتی پرشکوهتر از بیعت با علی(ع)! ولی 6- 7 ماه بعد آن را شکستند. همین اتفاقی که زمان امام حسن(ع) هم افتاد این بود. اینهایی که آمدند بیعت کردند همه میدانستند که حق و باطل چیست میگفتند پای حق نمیایستیم باطل بیاید حاکم بشود عیبی ندارد! من و مال من و جان من حفظ بشود. همین است، این باعث میشود. همه اتفاقات زشتی که در صدر اسلام افتاده در زمان بنیامیه و بنیعباس، این بوده است. البته بعد کمکم عقاید را هم خراب کردند. عقاید فاسد عملها را هم کمکم فاسد کرد ببینید الآن مثل این میماند که یک آدم متدیّن برود سه بار مشروب بخورد! دو بار زنا بکند، قمار بکند، کلاه کسی را بردارد، بعد بگوید باز هم حرم میروم! شما فکر میکنید این تا آخر میتواند همینطوری به حرم و زیارت امام رضا(ع) برود؟ تا آخر ادامه بدهد. دیگر کمکم انگیزهای ندارد برود. ما دیدیم از آن طرف به این طرف بیاید یعنی طرف عرقخور بوده بعد بیاید حرم اصلاح شود. اما یک کسی که حرم برو و اهل دین و رعایت این مسائل است توی خط زنا و قمار بیفتد این دیگر چه موردی باشد، و الا اغلب کمکم همان حفظ ظواهر دین را هم نمیتوانند بکنند. چون نمیشود آدم هم نماز بخواند هم شراب بخورد و زنا بکند! هم 30 ماه رمضان را کلاً روزه بگیرد هر روز هم نمازهایش را مرتب بخواند، خمسش را هم بدهد، شراب هم بخورد، زنا هم بکند، اینها که با هم نمیشود، مگر این که طرف اختلال روانی داشته باشد. بالاخره یکی ازا ینها را کنار میگذاری. این مشکل اصلی بود. آن ارتداد و شرک و نفاق اصلی که اتفاق افتاد این بود ترجیح دنیا بر آخرت، ترجیح منافع خود بر اصول مکتب. ما این قضایا را در همین دوران خودمان دیدیم و داریم میبینیم. ما اگر امام(ره) را ندیده بودیم واقعاً نمیتوانستیم حدس بزنیم که پیامبران و ائمه چطور آدمهایی بودند؟ خب ما این آدم را دیدیم و گفتیم ایشان شاگرد آن مکتب است اینطوری است پس آنها چه بودند؟ حالا فهمیدیم که چطوری میشود اوج عرفان و اوج جهاد، و اوج هوشمندی سیاسی. اگر انقلاب نبود معنای آیات جهاد و شهادت را نمیفهمیدیم چیست؟ تا کسی در جهاد و جبهه، زیر آتش قرار نگیرد، بوی باروت نشنود جنازه برادرش که رفقایش کنارش نیفتند تا نباشد، باز هم معنای آیات جهاد را دقیق نمیفهمد. معنی کلمات را میفهمد نمیفهمد این آیات با آدم چه کار میکند. تا انفاق نکنی ارزش آیات انفاق را اصلاً نمیفهمی. ممکن است شما بگویید خب حکمت خدا اقتضا نمیکرد که جلوی آدمهای بیتقوا را بگیرد؟ نه، حکمت خدا اقتضاء میکرد که جلوی آدمهای بیتقوا را نگیرد. چون فلسفه خلقت انسان جلوگیریهای دائمی الهی نیست بلکه اتمام حجت است همه باید اینجا امتحان بدهیم و برویم. خداوند از دو طرف عمل میکند. از یک طرف آیه 7 سوره حجرات، میفرماید: «...وَلَکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمَانَ وَزَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ...» میفرماید خداوند یک کاری میکند ایمان برای شما مؤمنین شیرین باشد نه این که یکسری گزارههای درستی هستند ما اینها را عقیده داریم فهمیدیم، باور هم کردیم، مدام هم میگوییم برای این که بعداً ما را به بهشت ببرند. نه، خداوند میگوید گزارههای ایمانی را وقتی میفهمید و باور میکنید و به بهشت ایمان میآورید خود این حقیقت شیرین است. در همین دنیا لذت آن را ببر. یعنی وقتی میگویی که خدا با ماست «إنالله معکم» همین الآن لذتش را ببر. خدا با توست. وقتی میگوید: «هوالسمیع البصیر» همین الآن بفهم و شیرینی آن را بچش. همین الآن خدایی که هزاران هزار، هزاران میلیارد کهکشان و منظومهها که این زمین ما در آنها هیچ است، پروردگار همه اینها از ازل تا ابد، همین الآن اینجا دارد حرف من را میشنود و دارد من را میبیند خدا نابینا نیست، ناشنوا نیست، خدا با من نسبت دارد بچش. قرآن میفرماید همین الآن بچش. هم حال و لذتش را ببر. هم بر همین اساس سبک زندگیات را تنظیم کن که البته امثال من نمیتوانند. اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمَانَ؛ خداوند ایمان را پیش شما دوست داشتنی کرده است وَزَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ؛ ایمان را در قلبهایتان تزئین کرده، خودتان بفهمید که ایمان تحمیل نیست یک چیز خشکی نیست شیرین و دوست داشتنی و زیباست، ایمان قشنگ است. این یک آیه. از آن طرف آیه 4 سوره نمل: «إِنَّ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَیَّنَّا لَهُمْ أَعْمَالَهُمْ فَهُمْ یَعْمَهُونَ»؛ اینهایی که آخرت را باور ندارند و فکر میکنند همین دنیاست و تمام، ما وقتی که میبینیم لجبازی میکنند و دنبال حق هم نیستند میخواهند بدون آخرت و بدون ایمان به آخرت زندگی کنند، همه چیز را در همین دنیا میبینند یک کاری کردیم که از اعمال خودشان خوششان بیاید. زَیَّنَّا؛ کارهایشان را در چشمشان تزیین میکنیم. یعنی کثافتکاری به نظرش شیرین میآید. خداوند برای هر دو گروه این امکان را فراهم میکند. مؤمن ایمانش برایش تزیین میشود و زیبا به نظرش میآید، آدم کافر، کفرش به نظرش زیبا بیاید، او خودش را توجیه میکند همانطور که تو برای ایمانت توجیه و توضیح داری او هم خودش را توجیه میکند. شما هر آدم باطلی که سراغش بروید مگر میپذیرد که باطل است؟ توی دلش هم بفهمد باطل است نمیگوید باطل است، از آن دارد لذت میبرد و اسم آن را حق میگذارد.
نمونه دیگر؛ در آیه میفرماید یا باید به جبهه حق کمک کنید چون سنّت خدا این نیست که همه کارها را با دخالت مستقیم حل کند! خدا میفرماید اگر هدف ما ایمان آوردن شما به هر شکل بود اصلاً همه شما را مؤمن به دنیا میآوردیم. این آیه قرآن است که میفرماید: خداوند اگر میخواست همه شما را مؤمن به دنیا میآورد اصلاً لازم نبود انتخاب کنید، پیامبر بیاید، شیطان باشد، همه اینها کار خود خداست. شیطان هم که شیطانی میکند خداوند اجازه داده که شیطانی کند. پس ما قرار نیست که همه کارهای دنیایتان را بیاییم درست کنیم. هدف آزمایش شدن در این عالم است، رشد است.
در سوره انفال/ آیه 9. میفرماید: «... أَنِّی مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلَائِکَةِ مُرْدِفِینَ»؛ من شما را کمک میکنم و امداد میکنم به هزار از فرشتگان ردیف به ردیف، بعد ممکن است بگویید خداوند فقط امدادش نصیب مؤمنین میشود. جواب: آیه 75 سوره مریم: « قُلْ مَنْ کَانَ فِی الضَّلَالَةِ فَلْیَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمَنُ مَدًّا...» آنهایی هم که تصمیمشان را میگیرند و عمداً در مسیر میافتند و گم میکنند و با انتخاب غلط خودشان گم میشوند الرَّحْمَنُ، همین خدای رحمان، که رحمت عامّش همه عالم را گرفته، همین خداوند مدد میکند یعنی مانعشان نمیشود، کمک میکند، میخواهی فاسد بشوی برو! مثلاً طرف میخواهد برود مقدمّات فساد و گناه را درست کند خدا نمیگوید که نه به این کمک نمیکنیم جلویش را بگیرید! نه، دارد مشروب درست میکند فنّ آن را بلد است، مواد خوب میگذارد، کیفیت خوب، بهترین مشروب را خداوند اجازه میدهد درست کند، مددش میکند. میخواهد بمب اتم بزند، خوب تحقیقات خود را از نظر فیزیکی و مهندسی و همه چیز کرده است و دقیق انجام شده، فَلْیَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمَنُ مَدًّا؛ یزید میخواهد حسین را بکشد فَلْیَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمَنُ مَدًّا. مانع نمیشویم. هدف این نبوده که به هر شکلی حسین حاکم بشود و یزید شکست بخورد. هدف این بوده که راه حسین و یزید از هم جدا بشود و همه بفهمند و انتخاب کنند. هدف خلقت این است خدا هدایت را مدام بیشتر میکند، بله خداوند مرض را هم بیشتر میکند هر دویش را خداوند در قرآن وعده داده است.
سورة مریم/ آیه 76: «وَیَزِیدُ اللَّهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْا هُدًى...» کسانی که هدایت به آنها میرسد میپذیرند، و طبق آن شروع به عمل میکنند. هدایت از طریق عقل و فطرت که پیامآوران الهی هستند یا هدایت از طریق انبیاء میفهمد آدم، وقتی فهمیدی و عمل کردی خداوند وعده میدهد که هدایت بیشتر برایت میفرستم. اگر عمل نکنی دیگر نمیفرستم همان را هم کمکم از تو میگیرم. آن کسی که در مسیر غلط میافتد و عمداً میرود، آن هم خداوند در آیه 10 سوره بقره میفرماید که: «فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا...» قلبهایشان بیمار است خدا بیماری آنها را افزوده است. خدا بیمارترت میکند. وقتی عمداً داری در مسیر فاسد میروی یک اردنگی هم به تو میزند که برو! این مسیری که میخواهی بروی برو تندتر برو! در مسیر حق هم هستی کمکت میکند که تندتر بروی.
نمونه دیگر؛ خدا تو را بالا میآورد. آنهایی که میخواهند بالا بیایند خدا آنها را بالاتر میبرد آنهایی که میخواهند پایین بروند خدا آنها را پایین میبرد. یعنی خدا نگاه میکند که ما چه میخواهیم و چگونه تصمیم میگیریم؟
نمونه دیگر؛ در آیه 11 سوره مجادله میفرماید: «...یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ...» الله کسانی از شما را – نه همه شما را – کسانی که ایمان بیاورند و به آن ایمانشان عمل میکنند و درجاتی از آگاهی و علم به آنها داده شده و به آنها ایمان آوردند خداوند به اینها رفعت میبخشد و بالا میبرد. از آن طرف، در سوره حج آیه 18 میفرماید: «... وَمَنْ یُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُکْرِمٍ...»؛ خداوند کسانی را خار میکند، خودشان در خط خاری هستند و خاری را پیش میگیرند خداوند آنها را خارتر میکند. خداوند کسی را که خار کند و اهانت کند و او را پست بدارد و بداند، هیچ کس نمیتواند او را اکرام کند. هرگز کسی نمیتواند به او کرامت بدهد. وقتی خداوند از تو کرامت را گرفت هیچ کس نمیتواند دیگر به تو کرات ببخشد.
نمونه دیگر؛ در سوره حدید آیه 9 میفرماید: همان خدایی که مهربان است همان خدا خشمگین است. «...إِنَّ اللَّهَ بِکُمْ لَرَءُوفٌ رَحِیمٌ»؛ خدا به مؤمنین اهل عمل به شدّت اهل رأفت و رحمت است دوستتان دارد به فکرتان است، عاشقتان است. همان خدا «إنّ الله شدیدُ العِقاب» بد میزند. شدیدالعقاب است، عقاب عادی نیست.
در سوره مجادله، آیه 22 میفرماید: «... رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ...» خدا از شما راضی میشود خدا از انسان راضی باشد چیز مهمی است. همان خدا، در سوره مجادله آیه 14 میفرماید: «... غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ ...» رضایت و غضب او، راه و چاه! خداوند به قلب کسانی محبّت میاندازد میگوید بعضیهایتان را یک کاری میکنم شما من را دوست داشته باشید یک کاری میکنم را دوست داشته باشید. «...أَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّةً مِنِّی..» (طه/ 39)؛ من یک محبّتی از خودم را بر تو القاء کردم. تو میبینی که عاشق من شدی، میبینی دیگر بدون نام خدا و یاد خدا نه خوابت میبرد و نه از خواب بیدار میشوی. همین خدایی که اینجا میفرماید وقتی که ظاهرتان مذهب است ولی قلبتان به ما رشد میکند کاری میکنم کمکم به زبان هم بیاورید، کمکم علنی موضع بگیرید، ما در یک گناه و خطایی میافتیم ولی اگر قلبمان رو به خدا همچنان باشد یک مرتبه اینطوری برمیگرداند. بعد این خانم یک جمله قشنگی گفت من خیلی متأثر شدم. گفت که میخواهم پیش خدا بروم. خب آن مجری فکر کرد و به او گفت یعنی میخواهی بمیری؟ گفت نه مکه! نمیخواهم بمیرم میخواهم بروم مکه. بعد گفت اگر مکه نشد چی؟ گفت هر سفر دیگری که به خدا مربوط باشد. خیلی این جمله قشنگ بود. این مهم است. أَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّةً مِنِّی؛ محبت خودم را در دلت میاندازم. چرا؟ مثلاً قرعهکشی میکند میکند میگوید محبت من را توی او بینداز و نفرتم را توی دل او بینداز؟ نه. از ماها یک چیزهایی سر میزند که بعد میگوید محبّت من توی قلبت میآید که عاشق من بشوی، یک مرتبه میبینی دوستش داری و تسلیم هستی. همین خدایی که میگوید: أَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّةً مِنِّی؛ در سوره مائده آیه 64 میفرماید: «... وَأَلْقَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَىٰ یَوْمِ الْقِیَامَةِ...» ببینید آنجا القاء میگوید اینجا هم میگوید القاء (أَلْقَیْنَا). وَأَلْقَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَىٰ یَوْمِ الْقِیَامَةِ ما تا قیامت بین آنها دشمنی و کینه القاء کردیم. خب خدا هم محبّت القاء میکند هم کینه. نگویید شما که فقط باید محبّت القاء کنید چرا کینه القاء میکنید؟ چون یک کارهایی کردید که «عاقبت الذین أساءوا» نتیجهاش این است.
سوره عنکبوت، آیه 7: «...وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِی...»؛ در سوره فصلت هم میفرماید: «...وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَسْوَأَ الَّذِی...». هر دو را میفرماید لَنَجْزِیَنَّهُمْ. آن اولی را میگوید: «لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِی کَانُوا یَعْمَلُونَ» به بهترین اعمالی که انجام دادند ما سقف آن را میگیریم و طبق آن پاداش میدهیم. یعنی اگر مثلاً ده تا عمل خوب کردی جمع جبری آن را نمیگیریم، مثل عمل 10 مثبت، 6 مثبت، 2 مثبت نمیگوییم، به همه آنها همان 10 مثبت را میگوییم. بلکه در آیه دیگری میفرماید چند برابرش میکنیم. میفرماید عمل بد را فقط یک جزا و یک پاداش، هم ممکن است خداوند ببخشد و عفو کند. عمل خوب را، اولاً بهترین سقف اعمال خوبت را در نظر میگیریم نه کف آن را، جمع جبری هم نمیگیریم، آن سقفش هم 7 برابر و چند برابر میدهیم. اینجا میفرماید که: «لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِی کَانُوا یَعْمَلُونَ» به بهترین اعمالی که انجام دادند ما پاداش میدهیم. عین این، راجع به بحث أَسْوَأَ است. حالا توجیه آن چیست، این خیلی مهم است. ببینید احتمال مغفرت و عفو الهی همیشه هست. خداوند یک جایی میفرماید که «...إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا...» (زمر/ 59)؛ یک جا ممک است ببخشد. البته مقاماتتان فرق میکند ولی خدا اینطوری است. ممکن است یک مرتبه کل گناهانتان را ببخشد. - اینجا را دقت کنید یک بحث است - «...وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَسْوَأَ الَّذِی کَانُوا یَعْمَلُونَ...». به بدترین اعمالی که انجام دادند اینها را هم جزا میدهیم. این هم هست. آیه 27 سوره فصّلت است. توضیح وقت میبرد عبور میکنم.
و آخرین آیه؛ خداوند میفرماید من حسابگر هستم اما یک جاهایی حساب را آسان میگیرم و یک جاهایی حساب سخت میگیرم. هر دویش در قرآن هست. سوره انشاق، آیه 8: « فَسَوْفَ یُحَاسَبُ حِسَابًا یَسِیرًا» به زودی کسانی بطور یقین به حسابشان رسیدگی میشود ولی خیلی آسان، خیلی چیزها ندیده گرفته خواهد شد. در روایت داریم خیلی از گناهان را خداوند میفرماید کاری میکنم حتی او فرشتگانی هم که مسئول ثبت آن هستند آنها هم متوجه نشوند و پیش آنها هم آبرویتان حفظ بشود، فقط به خودت اطلاع میدهم و عذابی نخواهی شد. آنهایی که پیش خدا خیلی آبرو دارند اینطوری هستند که خودت ببین با خودت و با دیگران چه کار کردی. بعد در سوره طلاق، آیه 8 میفرماید: «... فَحَاسَبْنَاهَا حِسَابًا شَدِیدًا...» خب خداوند هم حساب یسیر دارد و هم حساب شدید دارد. روایاتی که ظاهراً متعارض هستند، هر دو دسته روایات میتوانند درست باشند البته بین هر دویشان جعلی هم هست ولی هر دو دسته روایات میتواند درست باشد و قابل جمع است. مرضهای قلبی، بیماریهای اخلاقی. خیلی از دعواهای سیاسی از این جناح به آن جناح، سر مسائل اخلاقی است! باور میکنید؟ بعضی از این افراد بیغم وقتی در جلسات خصوصی مینشینند آدمهای صاحب نامشان، من اصلاً نمیتوانم تشخیص بدهم اینها از نظر اعتقادی با همدیگر چه فرقی دارند؟ البته همهشان اینطوری نیستند آن کسانی که از قدیم بودند. بیرون در رسانهها یک جورایی حرف میزنند مردم فکر میکنند اینها صددرصد با همدیگر درگیر هستند. بعد با همدیگر لطیفه میگویند! حواسشان هم نیست که تو این حرفها را میزنی مردم حرفهایتان را گوش میکنند فکر میکنند واقعاً او نجس مطلق است و تو هم طاهر مطلقی! نه بابا، همه یک ترکیبی از طهارت و نجاست هستیم. بعضیها طاهرترند. ولیکن مرز حق و باطل باید روشن باشد.
دوستان بدانید خیلی از اتفاقات صدر اسلام و هم اتفاقات ذیل اسلام همین انقلاب خودمان تا همین الآن، دستهبندیها، خیانتها. یک کسی میشود نفر دوم انقلاب. بعد خود امام(ره) میگوید کمر من را شکستی و تاریخ اسلام پر است از خیانات بزرگان اسلام به اسلام! تعبیر خیانت به کار میبرد. و بعد یک چنین آدمی که خیلی فضائل داشت کم کسی نبود. من 3- 4 سال درس ایشان بود خصوصیات اخلاقی ایشان را میشناسم کارش به جایی برسد از روی سادگی و بعد لجبازی با امام، که من این را گفتم باید بشود. بعد بردارد درست خلاف همه حرفهای خودش عمل کند بعد هم خلاف آن بگوید. البته خداوند با همه با فضل و رحمت خودش برخورد میکند ولیکن حالا میفهمیم که چه اتفاقاتی افتاده است.
شماها سازمان خلق را نمیشناسید، اینها به امام(ره) میگفتند شما به اندازه کافی ضد آمریکایی نیستید؟ حالا دیدید چطور یونیفرم ارتش آمریکا را پوشیدند و نوکر آمریکا و اسرائیل و عربستان شدند؟ کسی که قبل از انقلاب مستشار آمریکایی را ترور میکند و اعدام میکند. کسی که آیه «... فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِینَ ...» (نساء/ 95)؛ را میگذارد کمکم کارشان به جایی میرسد که نماز نمیخواند! میگوید توی زندان جلوی مذهبیها برای حفظ تشکیلات نماز بخوانید و الا تنها بودید نمیخواهد بخوانید! بعد توی خانه تیمی مرد و زن، زنا میکنند میگوید برای کار تشکیلاتی لازم است! بعد میرود بانک میدزدد. کسی که مستشار آمریکایی و ساواکی را میزند و آماده شهادت و جهاد است و الله اکبر میگوید کمکم افراد بعدی، تحولات بعدی، بعد کار به جایی میرسد که کنار صدام خبیث میآید توی جبهه با بچههی ما میجنگد بعد به صدام میگوید کجای تهران موشک بزن، صدمتر اینطرفتر بزن بخوره توی خانههای مردم! بعد از سیا میگیرد. وقتی اینها را آدم دید و میبیند و کسان دیگری، حالا میفهمد که صدر اسلام، همه چیز لزوماً کفر علنی نبود.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
هشتگهای موضوعی